Wednesday, February 23, 2011

خواب دیدمت ای خلبان آزاده- شهید دوران -ولی اپروچ تو اینبار ساختمان پاستور بود!

در حالیکه دود عظیمی از  مجلس بهارستان و ریاست جمهوری بر پا بود گفتی زدنم! گفتم اجکت کن. گفتی اپروچم اینبار به سمت محل اقامت کسیست که دستش به خون مردم ایران آلودست -بیت رهبری. گفتی اسم این عملیات رو بعد از من بزارید صانع! اشهد ان لا الله ... این آخرین چیزی بود که گفتی. تبدیل شدی به یک گلوله آتش که بزرگ و بزرگ تر میشدی. اپروچ = بیت رهبری! از خواب که پا شدم گونه هام خیس بود. چشمم به مونیتور که هنوز روشن بود افتاد = ۲ جنگنده لیبی ... یادم آمد که قبل از خواب این آخرین خبری بود که خوانده بودم. تایپ کردم -_شهیددوران-ـماجرای شهادت شهید عباس دوران، مرد آسمانها- به عنوان اولین یافته گوگل آمد. عکست را که دیدم گفتم : عباس خوابت را دیدم! اینبار هم آخرین اپروچ ات محشر بود. در حالی که کیبورد از قطرات اشکم خیس شده بود گفتم: ولی عباس! اگه هنوز میتونستم پرواز کنم این بار دیگه نوبت من بود!>>>  نقل قول از خلبان بازنشسته سرهنگ... از دوستان شهید دوران


.

2 comments:

  1. درود بر خون پاک شهیدان ایران زمین از جنبش مشروطه تا جنبش سبز
    و درود ویژه به روح بزرگ شهید خلبان عباس دوران که مایه سرافرازی شیرازی هاست

    ReplyDelete
  2. آیا آزاد مردی هست که این بار ایران را آزاد کند؟

    ReplyDelete